چند تا عکس از ال آی و تولد رادین جون ...
25اردیبهشت تولد رادین جون (پسر دایی توحید که مهربونترین دایی دنیاست) بود.و شما دخترم خیلی خوشحال . بحدی که گویا جشن تولد خودت بود عزیزم . اینم از عکساتون . ...
نویسنده :
مامان ال آی
11:05
ال آی عزیزم ....
یک نصف روز در باره مامانی...بعد از وقت اداری البته ....
قبل از اداره به خاطر سر ما خوردگی و ترافیک کار اداری (به خاطر هفته زن ) کلافه بودم . همکارم بهم داروی گیاهی پیشنهاد کرد و خودش چون همراهش بود داد تا ببرم خونه و دم کردش رو نوش جان کنم . من چون محل کارم نزدیک خونه مونه ! زودتر از بابایی و ال آی جون می رسم . رسیدم خونه . من همیشه ناهار مون رو شب قبل یا صبح زود درست می کنم . واسه ناهار کشک بادمجون درست کرده بود. که گرمش کردم . وقت اضافه آوردم ، چون حالم زیاد مساعد نبود ترجیح دادم که دراز بکشم . صدای آسانسور و بعدش صدای یک فرشته نازی اومد که داشت رویدادهای مهد کودک رو واسه بابا جونش تعریف می کرد . ال آی جونم عادت داره که تا دم در برسه / خودش زنگ خونه رو بزنه تا من بگم "بله...
نویسنده :
مامان ال آی
12:32